تعداد بازدید : 30007
تعداد نوشته ها : 8
تعداد نظرات : 0
جنبش حماس نمونه ای جامع از جریان رو به رشد اسلامی در مقیاس فلسطینی آن است. این جنبش در مدت کوتاهی که از تأسیس آن می گذرد توانسته است طرحی ملی و اسلامی در چارچوب نگاهی اسلامی و میانه رو که گستره وسیعی از تفکرات را در بر گرفته و ابعاد مختلف تبلیغی، اجتماعی ـ اصلاحی با هدف تحکیم پایه های دین اسلام در جامعه و نیز جهادی و رهایی بخش دارد برای فلسطین ارائه دهد. این جنبش با آغاز فعالیت جهادی به اشکال و ابعاد گوناگون آن که از حمایت راهبردی ـ مردمی مسلمانان نیز برخوردار است، موفق شده است به ویژه در انتفاضه جاری (الاقصی) پیروزیهای بسیار مهم و راهبردی به دست آورد که در نهایت به سود جریان عام اسلامگرایی است که جنبش حماس بخشی از بافت عمومی آن محسوب می شود. در اینجا به خلاصه ای از این دستاوردهای راهبردی که باید به نفع پدیده اسلامگرایی در عصر حاضر از آن بهره گرفت و یقینا فواید زیادی برای آینده امت اسلامی دارد، اشاره می شود: - حماس و جریان مقاومت گردونه سازش سیاسی را نابود کرد و دستاوردهایی را که این جریان پس از امضای قرارداد اسلو در دهه نود قرن گذشته میلادی کسب کرده بود ناکام ساخت و برنامه های امپریالیسم غربی را که به هدف سلطه بر منطقه طرح ریزی شده بود، عقیم گذاشت.
- جنبش حماس الگویی فعال از جریان اسلامگرا در برابر یأس و ناامیدی که بر افق سیاسی جامعه عربی و اسلامی سایه افکنده بود، از خود ارائه داد و با تأکید بر اندیشه فراگیر مقاومت، ملت فلسطین و گروههای فلسطینی را بر لزوم ادامه مقاومت بر اساس احیای مفهوم فریضه جهاد اسلامی با خود همراه ساخت تا این امر زمینه ساز آزاد شدن اندیشه عربی و اسلامی از اسارت فرهنگ شکست و یاس گردد و نمونه ای عملی بر امکان پذیر بودن بیرون راندن اشغالگران صهیونیست از سرزمینهای اسلامی و ریشه کن کردن آن از منطقه ارائه دهد.
- جنبش حماس جهاد را به عنوان سوپاپ اطمینان حراست از مشروعیت دینی مسأله فلسطین معرفی کرد تا از بسته شدن پرونده فلسطین مطابق با مفاهیم سازشی که از سوی جریانهای سکولار ارائه می شد و البته مفاهیم مورد قبول این جریانها با خواسته های صهیونیستها کاملا منطبق است، جلوگیری شود.
- طرح مقاومتی که از سوی حماس مطرح شد اهداف بنیادین توطئه صهیونیسم را به چالش عمیق کشید و آنها را نابود ساخت و حال آنکه طرح صهیونیسم از ابزارهای توانمند نظامی و سیاسی برای پیشبرد اهداف خود بهره می گرفت. مقاومت حماس تئوری امنیت رژیم صهیونیستی را در هم نوردید و پروژه صهیونیسم را به بازنگری در اهداف اصلی خود در اندیشه های سیاسی ـ راهبردی اش وادار کرد که ساخت دیوار حایل و فرار از غزه نمونه ای از این تحول است. البته نمی توان تحولات داخلی فلسطین و تغییراتی که در عناصر مقاومت ایجاد شده را در تحقق این دستاوردها و پیروزیهای متعدد دیگر سهیم ندانست، اما جنبش حماس به ویژه در مرحله کنونی به عنوان خمیر مایه پیشروی و تحقق پیروزیهای طرف فلسطینی به صورت عام محسوب می شود. اما این پرسش مطرح می شود که پیروزیهای این جنبش در فضایی که آمریکا در تلاش است بر منطقه سلطه یابد، چه تحولاتی را شاهد خواهد بود و با وجود عجزی که گریبانگیر محافل رسمی عربی و حکومتهای اسلامی است، چه کسی مسئول استفاده از این پیروزیها و حفظ این دستاورده است؟ ناظران امور بر این باورند که اندیشه سیاسی جهان عرب و اسلام ناتوان یا احتمالا غافل از توجه به دستاوردهای مقاومت است، چرا که لوازمی جهت درک ماهیت این پیروزیها نیاز است. این مسأله به ویژه با وجود تصمیم گیریهای غیر فعال و بی تأثیر کسانی که زمام امور را در شرایط فعلی در دست دارند، نمود بیش تری می یابد. یک پرسش اساسی دیگر در اینجا مطرح است و آن اینکه، اگر اندیشه سیاسی حاکم بر جهان عرب و اسلام از کنش و واکنش عاجز است پس چه کسی مسئول حمایت از مقاومت و پیگیری امور مربوط به آن است؟
آیا چنین مسئولیتی بر گردن عموم مردم است؟ اگر بر فرض مردم را مسئول بدانیم پس موتور محرک ماشین این مردم که منتظر استارت هستند، کدام است؟
آیا اندیشمندان یا علمای دین چنین مسئولیتی دارند؟ اگر چنین است پس آنان کجایند و منتظر چه چیزی هستند؟
اگر مفاهیم جامعه شناسی را در این بحث دخالت دهیم این پرسش مطرح می شود که پس نقش نخبگان در این میان کدام است؟ چگونه به حرکت در می آیند و چه چیزی آنان را به حرکت در می آورد و آیا فقط این بس است که امید به احتمال پدیدار شدن کورسوی امید را مطرح کنیم؟
این پرسشهای متعدد تاکنون به ذهن بسیاری از کسانی که نسبت به آینده امت اسلامی و مقدسات آن نگرانیهای عمیقی دارند و غیرتی در درونشان به جنبش درآمده، خطور کرده است. من به این پرسشها پاسخ نمی دهم و وا می گذارم تا همچنان افکار منتظر ملتهای عرب و مسلمان و نخبگان آنان را به چالش بکشد. با این وجود، بر این باورم که مسئولیت بزرگ در قبال حماس و دیگر جنبشهای مقاومت اسلامی بر عهده رهبران تأثیر گذار و تصمیم گیران جریان اسلامگرا است، زیرا حماس و همتایان آن فقط خمیرمایه و پیشقراول پیروزیهای این جریان و واکنشی مثبت در قبال یأس و ناامیدی رو به رشد جریانهای دیگر است و از آنجا که دستاوردها و پیروزیهای این جنبشها در اصل به سود پدیده اسلامگرایی است و به تعمیق و محبوبیت بیش تر برنامه های اسلامگرایان در نزد عامه مردم می انجامد، ضرورت ایجاب می کند که این پدیده و دست اندرکاران آن از این گونه جنبشها و اهداف تأثیرگذار آنها بر کل جریان اسلامگرایی حمایت کافی به عمل آورند. به دیگر سخن، منطقی نیست که جریان اسلامگرا و جبهه های فعال آن جهاد را به فلسطینیان و در بیت المقدس منحصر بدانند، بلکه می بایست این نوع از مبارزه کاملا شکل اسلامی به خود بگیرد و دائره فعالیت خود را بر حسب ابزارهای موجود گسترش دهد تا از اسارت اندیشه انتظار رهایی یابد، زیرا فلسطینیان و قیام و انتفاضه آنان فقط بسان نوک پیکانی هستند که در سینه پروژه صهیونیسم فرو رفته است و بقیه مسئولیتها متوجه بدنه اسلامی و عربی این پیکان است
نگاهی به پدیده «فرزند فروشی»... بچه میخری؟
جام جم آنلاین: «آقا! بچه میخری؟» ، «خانوم! بچه میخری؟» ، «خانوم! یه دقیقه صبر کن، ببینش، بچه خوبیهها ...» ، «آقا با توام، نگاش کن»! ، «دو میلیون، فقط 2 میلیون تومن».کوچک بود، آنقدر کوچک که راه رفتن را هنوز نمیدانست. مرد، فرزندش را در آغوش داشت. پسرک گریه میکرد و اشکهایی از جنس بیقراری پهنای صورتش را میپوشاند. گاهگاهی لبخندی بیرمق بر چهرهاش مینشست؛ گرسنه بود یا سیر؟ هوای مادرش را داشت شاید.
هفته پیش بود یا ماه پیش، چه توفیری دارد؛ خیلی از پایتختنشینان که به دنبال دغدغههای روزمرهشان بودند، دیدند پدری چوب حراج بر فرزندش میزند. آنها دیدند که اندوه از آن پدر بود و آیندهای نامعلوم برای کودک رقم میخورد؛ هر چه بود خبر به گوش خیلی از ایرانیها رسید.سوار تاکسی که میشدی یا برای خرید که میرفتی همه از این پدر و پسر میگفتند. مردی معتاد و 60 ساله، با بهانه آنکه پسر یک سالهاش برای خواب سرپناهی داشته باشد و از اعتیاد خانوادهاش رهایی پیدا کند ، میخواست او را بفروشد، آن هم در یکی از میدانهای پررفت و آمد شهر؛ اما داستان این حراج با مداخله پلیس ناتمام ماند...
این اتفاق شاید برای نخستینبار بود که در قلب پایتخت، قلب رهگذران و مخاطبان را نشانه میرفت؛ اما نه، بیگمان این نخستین مرتبه نیست که کالایی در لباس یک انسان به فروش میرسد؛ کارشناسان میگویند این معامله از گذشتههای دور در میان برخی از خانوادههای بیبضاعت رواج داشته است؛ در بهترین حالت وقتی خانوادهای نمیتواند از پس مخارج فرزندان پرتعداد برآید با خانوادهای که از داشتن نعمت فرزند محروم است بر سر یکی از فرزندانش توافق میکند تا با پولی که میگیرد، برای مدتی سایه فقر را از آسمان خانهاش دور کند.اما این بهترین حالت بود؛ زیرا والدینی هم هستند که فرزندان خود را برای ازدواج اجباری میفروشند؛ گروهی آنان را در اختیار قاچاقچیان مواد مخدر میگذارند، یعنی فرزندان خود را به باندهای حمل مواد مخدر میفروشند تا آنها هم در این کار سهیم شوند. عدهای هم فرزندانشان را به قاچاقچیان انسان میدهند تا اندام آنها را برای پیوند عضو از بدنهای نحیفشان جدا کنند؛ صاحبنظران اجتماعی وقتی این انگیزهها ر ا برای فروش برمیشمارند بر این نکته نیز تاکید میکنند که فروش فرزندان برای پیوند عضو بندرت در ایران رخ میدهد. در این میان هم هستند کسانی که در ازای واگذاری همیشگی حضانت فرزندان خود، پولی از خانواده دوم دریافت نمیکنند، چرا که به زعم آنها با این هدیه خود یک زندگی مشترک را از مرز فروپاشی به عقب راندهاند.اما مریم یوسفی، جامعهشناس، در این باره میگوید: فروش فرزندان همیشه اینگونه نیست که آنان را در قبال پولی به دیگری بدهند. وقتی پدری فرزندش را، دخترش را برای کار از روستا یا شهرستان به شهرهای بزرگ میفرستد و برایش مهم نیست که او کجا میخوابد و چگونه روزگار میگذراند هم به نوعی فرزندش را فروخته است.او بر این باور است که در 10 تا 15 سال اخیر، مقوله فرزندفروشی به معضلات دیگری که هر روز صفحه حوادث روزنامهها را پر میکند پیوسته است.یوسفی در تشریح گفتههایش در ادامه اینچنین سخن میگوید: دختری که به دلیل اعتیاد پدر، به مردی قاچاقچی فروخته میشود، در واقع از زندگی زناشویی چیزی نخواهد فهمید. از یکسو شاید اختلاف سنی زیاد با همسر و از سویی دیگر شکنجههای روحی و جسمی که در زندگی مشترک با آنها دست و پنجه نرم میکند، یا از او زنی افسرده خواهد ساخت یا او را به سوی خودکشی هدایت خواهد کرد.او معتقد است: گاهی ممکن است این نوع بچهها در خانوادهای متدین مراحل رشد را طی کنند، اما اگر این فرزند پس از سالیان دراز به واقعی نبودن والدین فعلی خود پی ببرد، دچار ضربه شدید روحی خواهد شد.عاطفه مادری و مهر پدریانگار عاطفه مادری و مهر پدری در برخی از خانوادهها رنگ باخته که چنین اتفاقاتی رخ میدهد. با این حال هنوز هم حدود 70 درصد مردم تمام چیزهای خوب را برای فرزندانشان میخواهند و باید بر دستان مادری که یکه و تنها با رختشویی فرزندان خود را به مدارج عالی میرساند، یکی را پزشک و دیگری را مهندس به جامعه تحویل میدهد، بوسه زد. این ارمغان آداب و رسوم و فرهنگ غنی ایران است که باید فطرت را هم چاشنی آن کرد.راهکار نداریمیوسفی هم مهر تاییدی بر این ادعا میزند و میگوید ایثار را باید در قلب و رفتار مادران و پدران ایرانی جستجو کرد. این جامعهشناس وقتی به اینجا میرسد، اذعان میکند که بعضیها هم واقعا مجبور میشوند دست از فرزندان خود بشویند: معمولا این نوع رفتارها در خانوادههای پرجمعیت، کمسواد و فقیر رخ میدهد؛ چنانکه وقتی عاملی مثل خشکسالی تمام دارایی و زحمت پدری را به قهقرا میفرستد و غول بزرگ هزینهها خانوادهای را از تامین نیازهای اولیه محروم میکند، اینجاست که پدر و مادر مجبور میشوند قلب خود را زیر پا بگذارند.با این حال اگر آنها که لزوما معتاد نیستند و در بدهکاری فرو رفتهاند، بدانند که در مواقع بیکاری، بیماری یا ازکارافتادگی نیازهای اولیهشان به هر ترتیب تامین خواهد شد، اینگونه فرزندان خود را حراج نخواهند کرد؛ چرا که اگر دولت بخواهد مستقیما ساقه این معضل اجتماعی را قطع کند، باز هم این روند مخفیانه در جریان خواهد بود. البته تاکنون نیز در مواجهه با اینگونه آسیبها این صورت مساله است که مطرح و پاک میشود و جای خالی راهکارهای موثر همیشه احساس شده است.سنت و خانوادههنوز هم در ایران سنت حرف اول را میزند و البته این یکی از غنیمتهای یک جامعه سنتی است که خانواده را میتوان با مفهوم واقعیاش در خانههای کوچک و بزرگ شهری و روستایی دید که همین خانواده همچون سدی مقابل سیل جرایم ریز و درشت میایستد و بدین ترتیب زشتیهایی که در جوامع غربی در حال فربه شدن است کمتر به ایران راه پیدا میکند.وقتی مرزهای جغرافیایی را به مقصد سایر کشورها درمینوردیم، مفهوم خانواده نیز تا حدودی رنگ میبازد و آثار انواع بزهها از جمله فرزندفروشی با رنگ و لعاب بیشتری رخ مینمایاند. برای مثال برخی از قبایل آمریکایی کودکان خود را در برابر اندکی شراب میبخشیدند یا در ژاپن پدر بزرگ میتوانست فرزندان را به بردهداران بفروشد.رفتاری غیرانسانیاما براستی این فقر اقتصادی است که اینگونه کودکان را از حریم امن خانواده جدا میکند یا فقر فرهنگی؟در این میان برخی از صاحبنظران برای پاسخ به این سوال فقر فرهنگی را برمیگزینند، اما گروهی دیگر نه، آنها عوامل دیگری را هم در بروز چنین رفتاری موثر میدانند و فقر اقتصادی را در پله نخست جای میدهند.دکتر غلامعباس توسلی نیز با گروه دوم موافق است و وقتی از زوایه جامعهشناسی به این موضوع مینگرد، از فرزندفروشی به عنوان یک رفتار غیرانسانی یاد میکند. او بر این باور است که این رفتار وقتی از جانب یک پدر و مادر بروز میکند که آنها احساس نارسایی کرده باشند.توسلی میگوید: این یک مساله ثابتشده است و برای مصداق گفتههایش آزمایشی را یادآوری میکند که فرنگیها برای یک میمون ترتیب دادهاند. در این آزمایش یک میمون را به همراه فرزندش در یک حمام قرار دادند و رفتهرفته بر حرارت کف حمام افزودند در ابتدا میمون مادر سعی میکرد با در آغوش کشیدن فرزندش او را از این گرما مصون بدارد اما وقتی این سوزانندگی به آخرین درجه خود رسید، فرزندش را زیر پاهای خود گذاشت تا گرما آسیبی به خودش وارد نکند.توسلی معتقد است: اگرچه میمون از روی غریزه به این آزمایش واکنش نشان داد، اما انسانها قابل مقایسه با این حیوان نیستند، چرا که از موهبتهایی چون عاطفه و ایمان برخوردارند؛ اما گاه انسانها هم از سر بی عاطفگی دست از فرزندان خود میشویند و چنان احساس نارسایی میکنند که ممکن است هر چیزی را فدای موقعیت خود کنند.محرومیت از سلامت روانی و فقر اقتصادی معمولا سبب چنین واکنشهایی از سوی آدمها میشود، چنان که بسیاری از افراد برای برونرفت از وضعیت نامطلوب اقتصادی اعضای بدن خود از جمله کلیهشان را میفروشند.این جامعه شناس در ادامه نقبی کوتاه هم به تاریخ میزند و میگوید: در طول تاریخ نیز بسیاری از افراد وقتی نمی توانستند زندگیشان را با وجود فرزندان اداره کنند، آنها را به بردهداران میفروختند، اما در دنیای متمدن امروز، بروز چنین خطاهایی از سوی انسانها بعید است.توسلی وقتی میخواهد برای درمان این معضل راهکار ارائه کند، به زدودن چهره فقر از اجتماع اشاره مینماید: شرایط کشور از حیث میزان افراد معتاد حاد است و همین مساله وضعیت را در کنار سایر کشورها غیرعادی جلوه میدهد اما در عین حال اطلاعرسانی هم موثر است، تا جایی که میتواند از میزان این نوع جرایم بکاهد. البته سیستمهایی که برای رسیدگی به آسیبهای اجتماعی اختصاص دارد نیز باید گسترش یابد تا کودکان و اشخاصی که در معرض تهدید قرار دارند با ارتباط با این سیستمها خود را از خطر برهانند.قانون چه میگوید؟در این میان به نظر میرسد که نهتنها هیچ عامل بازدارندهای اشخاص را از خرید و فروش کودکان نمیهراساند، بلکه وقتی کودکی به مثابه کالایی کمارزش با دستان پرمهر)!( والدین خود فروخته میشود نیز مجازات سنگینی در انتظار این قبیل پدر و مادرها نیست. اگرچه به اعتقاد بسیاری از حقوقدانان خرید و فروش کودک جرم تلقی میشود حتی اگر خرید و فروش برای اعمال خلاف نباشد اما چندگانگی در مجازاتها به گونهای است که تاثیر عمیقی در کاهش این نوع جرایم ندارد.این در حالی است که خرید و فروش کودک در فهرست مصادیق کودکآزاری قرار میگیرد و علاوه بر آن که ابعاد وسیعی به دنبال خواهد داشت، جنبه بینالمللی نیز پیدا میکند. با این حال مجازاتهایی که برای خرید و فروش کودک در نظر گرفته میشود، از مرز یک سال حبس یا 20 میلیون جزای نقدی تجاوز نمیکند.از همینرو محمدعلی جداری فروغی، وکیل پایه یک دادگستری در این رابطه میگوید: اصولا در قانون اساسی، برای کلیه شهروندان، حقوقی در نظر گرفته شده و در اصل نوزدهم و بیستم بر حقوق همه افراد که فرزندان و کودکان و خردسالان نیز شامل آن میشود تاکید شده است.در عین حال در اصل بیستم نیز آمده که همه افراد ملت اعم از زن و مرد به طور یکسان در حمایت قانون قرار میگیرند و از همه حقوق انسانی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند. همچنین در اصل بیست و دوم نیز از مصون بودن حیثیت و جان و مال حقوق افراد از تعرض سایرین تاکید شده است.او وقتی این مواد قانونی را برمیشمارد، در ادامه اینگونه سخن میگوید: بنابراین بالاترین جرمی که میتواند جان اشخاص را اعم از آن که صغیر باشد یا کبیر، در معرض آسیب قرار دهد همانا فروختن جسم و روح یک انسان است، آن هم از جانب والدین.این عمل از جمله رفتارهایی است که میتواند وجدان عمومی جامعه را به طور وحشتناکی تحتتاثیر قرار دهد و کمتر کسی است که از شنیدن چنین اخباری تاثر تا اعماق وجودش نفوذ نکند.به اعتقاد او جرایم متعددی که در جامعه به وقوع میپیوندد دارای بسترهای فرهنگی است، اما این جرم بر بستر فقر بنا شده است و عواملی چون بیکاری، اعتیاد و بیسوادی هم به آن دامن میزند.جداری فروغی میگوید: در جامعه میبینیم که گاه یک زن یا مرد در خیابان به تکدیگری مشغول است و طفلی را نیز در آغوش دارد که این کودک در حالت عادی نیست و در یک وضعیت شبیه خواب و بیداری به سر میبرد، بدیهی است که چیزی جز مخدر نمیتواند این کودکان را در این حالت نگاه دارد. بنابراین متکدیان به آنان مواد مخدر میخورانند تا با سوءاستفاده از این حالت با آب و تاب بیشتری به تکدیگری بپردازند. ظلمی که به این کودکان روا میشود چنان سنگین است که بعید است این کودکان فرزندان واقعی متکدیان باشند.متاسفانه این کودکان در سطح وسیعی خرید و فروش و از بدو تولد تا زمانی که خود را میشناسند در اثر تربیت ناصحیح و نگهداری غلط خود نیز به مجرمی تبدیل میشوند که بارها مورد آزار و اذیت و خرید و فروش قرار گرفتهاند. به اعتقاد جامعهشناسان، این افراد وقتی اینچنین به سن بزرگسالی میرسند با مفهوم خانواده چندان آشنا نیستند، چراکه در شرایط عادیای رشد نیافتهاند. بنابراین ممکن است این شخص حتی تشکیل خانواده هم بدهد، اما معنای ازخودگذشتگی والدین را به فرزندان هیچگاه درک نکنند و چهبسا برای فروش فرزندانش هم ابایی نداشته باشد.جداری فروغی با تایید این موضوع میگوید: متاسفانه قانون نیز آن طور که باید و شاید نمیتواند درخصوص مجرمانی که دست به این گونه اعمال میزنند اجرا شود. پدران باید طبق قوانین از فرزندان خود مراقبت کنند و هزینههای مادی آنان را که اصطلاحا به آن نفقه گفته میشود بپردازند. پدر و مادرانی که اقدام به فروش فرزندان خود میکنند، نهتنها به وظیفه قانونی خود عمل نمیکنند که با سوءاستفاده از آنان سعی میکنند برای خود کسب درآمد کنند.او بر این باور است که قانون میتواند وارد عمل شود و از حقوق کودکان دفاع کند، به نحوی که دادستان یا مدعیالعموم طبق قانون، وظیفه دفاع از حقوق این کودکان را به عهده دارد، اما جرم فروش فرزندان در میان افراد فقیر آنچنان گسترده و وسیع است که متاسفانه برخورد با آن به راحتی ممکن نیست.خرید کودک از پدر و مادر یا آدمرباییاین حقوقدان معتقد است: طبع این بزه ایجاب میکند که خریدار نیز مورد تعقیب قرار گیرد. به نظر من اگرچه کودک توسط پدر و مادر به اشخاص ثالث فروخته میشود، اما خریدار میتواند به عنوان آدمربا که مجازاتش بسیار شدید است، مورد تعقیب قرار گیرد؛ چراکه طبیعت جرم آدمربایی چنان است که در حقیقت وقتی شخصی توسط دیگری ربوده میشود، از حقوق انسانی خود محروم میگردد، حتی اگر در قبال دریافت مبلغی این کودک در اختیار شخص ثالث قرار گیرد. او میگوید: پدران و مادرانی که اقدام به فروش کودکان خود میکنند، جنایتکار هستند.مجازات خرید و فروش کودکان چیست؟جداری فروغی در پاسخ به این سوال میگوید: از دیدگاه فقهی و حقوقی موضوعی به نام خرید و فروش انسان وجود ندارد، بنابراین خلاف قانون است و آدمربایی قلمداد میشود. آدمربایی نیز ازجمله جرایم سنگینی است که میتواند حتی تا حبس ابد و اعدام نیز نسبت به موضوع جرم، مجازات داشته باشد.او بر این باور است که از دیدگاه حقوقی، چنین مجازاتهایی میتوانند راهکار مناسب برای برخورد با این جرایم باشند، اما در عمل این اتفاق رخ نمیدهد، چراکه بسیاری از کودکان که به فروش میرسند، فاقد شناسنامه و اوراق شناسایی هستند. بنابراین برخورد با این معضل بسیار پیچیده به نظر میرسد و برای برخورد با این گونه جرمها، تحقیقات گستردهای مورد نیاز است. در واقع شاید تنها توصیهای که میتوان ارائه کرد، ایجاد بستر فرهنگی از طریق آگاه کردن افراد جامعه است که میتواند به پیشگیری این نوع جرایم بینجامد.ندا گنجی دسته ها :
سه شنبه سوم 10 1387
رفاه اجتماعی، جسمی، روانی و معنوی تعریف کاملی از سلامت امروزی استدر گذشته سلامت را نبود بیماری می پنداشتند اما امروزه رفاه اجتماعی، جسمی، روانی و معنوی تعریف کاملی از سلامت است.
شهرام رفیعی فر سردبیر هفته نامه سلامت در گفتگو با خبرنگار اجتماعی برنا، گفت: در گذشته سلامت را نبود بیماری می پنداشتند اما امروزه رفاه اجتماعی، جسمی، روانی و معنوی تعریف کاملی از سلامت است. در تعریف عملیاتی سلامت باید بگوییم که انسان سالم انسانی است که نیازهایش را شناسایی کرده و در الویت قرار می دهد و با تامین منابع مورد نیاز، برای اجرای برنامه هایی که طراحی کرده است به نیازهایش پاسخ بدهد.رفیعی فر ادامه داد: این پاسخ به دو صورت است یک تغییر رفتار و دوم تغییر شیرایط زندگی و جامعه ای که در آن زندگی می کند. تعریف دیگر سلامتی به طور عادلانه تر، برخورداری مردم از مسکن، آب، غذا، دسترسی شفاف تر و عادلانه تر است. براساس این اطلاعات سرنوشت فردی، خانوادگی و اجتماعی افراد قابل کنترل بوده و برخورداری از سواد سلامت و احساس وابستگی به جامعه، تاریخ، تمدن و ارزش هایی که در آن به وجود آمده اند قابل دسترسی است. درنتیجه نقش فرد در رسیدن به سلامت بسیار مهم است.
وی افزود: همچنین عوامل بین فردی، اجتماعی و شرایط محیط بر روی شیوه زندگی افراد بسیار موثر است. ارتقا سلامت یعنی اینکه انسان ها بتوانند سالم باشند و سالم تر بمانند و سلامتشان را افزایش داده و برای رسیدن به سلامت تصمیم گیری کنند و بتوانند سرنوشت فردی، اجتماعی و خانوادگی را کنترل کنند. سلامت راهی است که مردم توانمند یک جامعه توانمند را انتخاب کرده و دنبال کنند و از یک زندگی با کیفیت و تعالی در یک جامعه توسعه یافته و مبتنی بر ارزش ها برخوردار باشد.
رفیعی فر ابراز داشت: برای رسیدن به این برنامه ها باید رفتار سنتی با سلامت عوض شود. درواقع باید هم به یک ملت متحد نسبت به سلامت برسیم و هم به یک دولت متحد نسبت به سلامت. ملت متحد نسبت به سلامت ملتی است که با کنترل سرنوشت خود و رفتارهایش، سلامتش را حفظ کرده و افزایش می دهد. دولت متحد نسبت به سلامت نیز دولتی است که سرمایه گذاری برای سلامت را در الویت قرار داده و به جز سیاست های مالی سلامت سیاست دیگری را انتخاب نمی کند بنابراین هم باید برای سلامت و دولت ها ظرفیت سازی صورت گیرد و هم ملت ها توانمند شوند.
وی افزود: ظرفیت سازی در دولت ها و توانمدسازی در ملت ها نیازمند برقراری ارتباط موثر بین آن ها است که این ارتباط را آموزش سلامت گویند.
شکرگزاری، راه رسیدن به آرامش
آنچنان در فکر و نگران هستیم که اغلب فراموش میکنیم برای ارزیابی مسیری که تاکنون پیمودهایم، نیم نگاهی به گذشته بیندازیم.
آیا افرادی را میشناسید که در ظاهر صاحب همه چیز هستند، شغل عالی، زندگی مرفه، منبع درآمد مکفی اما با اینحال، نگران و مضطربند و احساس خوشبختی نمیکنند؛ در حالیکه افراد دیگری را میشناسید که حداقل در ظاهر چیز زیادی ندارند ولی با این وجود، شاد و بشاش بهنظر میرسند؟آیا متوجه شدهاید که روزانه چقدر به فکر کمبودها و کاستیهای زندگی هستیم و یا مرتبا در ترس از دست دادن به سر میبریم؛ کمبود حقیقی یا ترس از دست دادن زمان، منبع درآمد، پول، سلامتی، توانایی، مهارت و انرژی؟ مطمئن بودن یا احساس از دست دادن روابط، کنترل، انگیزه، لذت، حمایت، تسلط، موفقیت، اعتبار، اعتماد، اطمینان، عشق و قدرشناسی، همگی موضوعاتی هستند که بخش عظیمی از گفتوگوها و افکار ما را بهخود مشغول داشتهاند.زمانی که توجهمان مرتبا روی کاستیها و کمبودها متمرکز است، بهخصوص هنگامیکه
به درست یا به غلط، احساس میکنیم که در مورد آن هیچ کاری از دستمان برنمیآید، ارگانیسم بدن در برابر این عجز و ناتوانی، بهصورت استرس واکنش نشان میدهد. کاملا مشخص است که ما همان چیزی خواهیم شد که مرتبا به آن فکر میکنیم و روی آن تمرکز داریم.تمرکز روی نقصها و کمبودها بهخودی خود بد نیست و چه بسا همانند موتوری موجب حرکت انسان شده و او را به عمل وامیدارد. اما زمانی که این کمبود با حس عجز و ناتوانی همراه شود، در آن صورت ارگانیسم بدن بهصورت اضطراب و استرس از خود واکنش نشان میدهد.
بنابراین تمرینی به شما پیشنهاد میشود که اگر مرتبا آنرا انجام دهید، بدون شک میتوانید وضعیت ذهنی خود را بهبود ببخشید، استرس و اضطرابتان را کاهش دهید و چه بسا این روش به شما کمک کند تا بهتر بخوابید.در این تمرین که بیش از 5 دقیقه بهطول نمیانجامد، شما باید به حس وفور نعمت وصل شوید و نعمتهای بیشمار زندگیتان را جلوی چشمانتان بیاورید. زمانی که احساس میکنید سرشار از نعمت هستید، این حس سبب میشود تا بتوانید در زندگی شخصی و حرفهایتان شکرگزاری را بهجا آورید. همه چیزها و همه افرادی که برایتان ارزشمند هستند و سبب میشوند تا شما از درون خود را غنی احساس کنید. برای انجام این تمرین سؤالی که باید از خود بپرسید این است:اگر واقعا میخواستم شکرگزاری کنم، بابت چه چیزی در زندگیام میتوانستم شاکر و حقشناس باشم؟شما میتوانید این تمرین را صبح قبل از برخاستن از رختخواب، در هنگام اصلاح صورت یا دوش گرفتن، به هنگام پیادهروی روزانه، ورزش کردن، درون اتومبیل هنگام رفتن سر کار، داخل مترو، در راه برگشت به خانه از اداره در آخر روز و لحظه رفتن به رختخواب، انجام دهید.• هر روز صبح وقتی از خواب بیدار میشوم، روزم را با این فکر شروع میکنم که، در این جهان بیکران، وجود داشتن، نعمتی به تمام معناست و از اینکه میتوانم نفس بکشم، زندگی کنم، ذره درخشانی از زندگی باشم و هنوز یک روز برای زندگی کردن پیش رو دارم، شکرگزار هستم.• سپس این شانس را جلوی چشمانم میآورم که میتوانم از حواس پنجگانهام بهره ببرم، میتوانم به زیباییهای طبیعت بنگرم، شاهکار هنری نقاشان بزرگ و خنده مردم را ببینم. به این شانس میاندیشم که میتوانم بوی غذاها و مطبوعترین عطرها را حس کنم، میتوانم نور خورشید، وزش باد و یا یک انسان را لمس کنم و نوازش آفتاب و باد را روی بدنم احساس کنم، میتوانم طعم خوراکیها را بچشم، میتوانم به نوای موسیقیهای مورد علاقهام، به صدای کسانی که دوستشان دارم، صدای رودخانه و وزش باد گوش فرا دهم.• سپس خدا را به خاطر سلامتی که در وجودم قرار داده، به خاطر انرژی که به من توان حرکت میدهد و این امکان را میدهد تا شروع به حرکت کرده و کارهایم را انجام دهم، شکر میگویم.• و بعد به کسانی که دوستشان دارم فکر میکنم، افرادی که به من عشق میورزند و حضور آنها در زندگیم برکت بزرگی بهشمار میآید. همسرم، فرزندانم، عروس و دامادم، نوههایم، خانواده و دوستانم. زمانیکه به آنها فکر میکنم، صورتشان را به وضوح در ذهنم مجسم میکنم یا سعی میکنم محسناتشان را مد نظر آورم و از برکت وجود آنها در زندگیم، احساس کنم که از نعمت و شانس بزرگی برخوردارم.•سپس به خاطر مسافرتهایی که تاکنون رفتهام شکرگزاری میکنم و مکانهای خاصی را که طی سفرهایم دیدهام دوباره در ذهنم مرور میکنم.• به راحتی و آسایشی میاندیشم که در زندگی روزانه از آن بهرهمندم، به خانهام که در محیط گرم و صمیمیاش میتوانم ملاقاتهای دلنشینی با فرزندان و دوستانم داشته باشم و اینکه از این شانس برخوردارم که نزدیک محل سکونتم را طبیعت احاطه کرده است.• و از اینکه میتوانم در کشوری زندگی کنم که صلح و آرامش در آن حکمفرماست، از نعمت بزرگی برخوردارم و از این بابت که میتوانم توسط اینترنت به سهولت در کتابخانههای دنیا به اطلاعات نامحدودی دسترسی پیدا کنم و از این طریق در مورد تمام مطالب مورد توجه و علاقهام چیزهای زیادی بیاموزم، شکرگزار هستم. از امکانات شگفت انگیزی که فناوری در خدمت من قرار میدهد، قدردانی میکنم.• خدا را سپاس میگویم برای آنکه به شغل مورد علاقهام اشتغال دارم و به خاطر افرادی که این فرصت را برایم فراهم کردهاند تا در زندگی شخصی و از نظر شغلی پیشرفت کنم، به خاطر مهارتهایم و داشتن فرصت ملاقات با افراد جالب در زندگی شکرگزار هستم.
متوجه شدهاید که طی 3 الی 5 دقیقه، باید درونتان را سرشار از تمام چیزهایی که در زندگی برایتان ارزشمند هستند کنید. البته کمبودها و کاستیها همواره وجود دارند و راحتتر از نعمتها به ذهن راه مییابند. اما در لحظاتی که به نکات مثبت زندگی خود فکر میکنید، جایی برای نکات منفی در ذهن وجود ندارد
شکرگزاری، راه رسیدن به آرامش
آنچنان در فکر و نگران هستیم که اغلب فراموش میکنیم برای ارزیابی مسیری که تاکنون پیمودهایم، نیم نگاهی به گذشته بیندازیم.
آیا افرادی را میشناسید که در ظاهر صاحب همه چیز هستند، شغل عالی، زندگی مرفه، منبع درآمد مکفی اما با اینحال، نگران و مضطربند و احساس خوشبختی نمیکنند؛ در حالیکه افراد دیگری را میشناسید که حداقل در ظاهر چیز زیادی ندارند ولی با این وجود، شاد و بشاش بهنظر میرسند؟آیا متوجه شدهاید که روزانه چقدر به فکر کمبودها و کاستیهای زندگی هستیم و یا مرتبا در ترس از دست دادن به سر میبریم؛ کمبود حقیقی یا ترس از دست دادن زمان، منبع درآمد، پول، سلامتی، توانایی، مهارت و انرژی؟ مطمئن بودن یا احساس از دست دادن روابط، کنترل، انگیزه، لذت، حمایت، تسلط، موفقیت، اعتبار، اعتماد، اطمینان، عشق و قدرشناسی، همگی موضوعاتی هستند که بخش عظیمی از گفتوگوها و افکار ما را بهخود مشغول داشتهاند.زمانی که توجهمان مرتبا روی کاستیها و کمبودها متمرکز است، بهخصوص هنگامیکه
به درست یا به غلط، احساس میکنیم که در مورد آن هیچ کاری از دستمان برنمیآید، ارگانیسم بدن در برابر این عجز و ناتوانی، بهصورت استرس واکنش نشان میدهد. کاملا مشخص است که ما همان چیزی خواهیم شد که مرتبا به آن فکر میکنیم و روی آن تمرکز داریم.تمرکز روی نقصها و کمبودها بهخودی خود بد نیست و چه بسا همانند موتوری موجب حرکت انسان شده و او را به عمل وامیدارد. اما زمانی که این کمبود با حس عجز و ناتوانی همراه شود، در آن صورت ارگانیسم بدن بهصورت اضطراب و استرس از خود واکنش نشان میدهد.
بنابراین تمرینی به شما پیشنهاد میشود که اگر مرتبا آنرا انجام دهید، بدون شک میتوانید وضعیت ذهنی خود را بهبود ببخشید، استرس و اضطرابتان را کاهش دهید و چه بسا این روش به شما کمک کند تا بهتر بخوابید.در این تمرین که بیش از 5 دقیقه بهطول نمیانجامد، شما باید به حس وفور نعمت وصل شوید و نعمتهای بیشمار زندگیتان را جلوی چشمانتان بیاورید. زمانی که احساس میکنید سرشار از نعمت هستید، این حس سبب میشود تا بتوانید در زندگی شخصی و حرفهایتان شکرگزاری را بهجا آورید. همه چیزها و همه افرادی که برایتان ارزشمند هستند و سبب میشوند تا شما از درون خود را غنی احساس کنید. برای انجام این تمرین سؤالی که باید از خود بپرسید این است:اگر واقعا میخواستم شکرگزاری کنم، بابت چه چیزی در زندگیام میتوانستم شاکر و حقشناس باشم؟شما میتوانید این تمرین را صبح قبل از برخاستن از رختخواب، در هنگام اصلاح صورت یا دوش گرفتن، به هنگام پیادهروی روزانه، ورزش کردن، درون اتومبیل هنگام رفتن سر کار، داخل مترو، در راه برگشت به خانه از اداره در آخر روز و لحظه رفتن به رختخواب، انجام دهید.• هر روز صبح وقتی از خواب بیدار میشوم، روزم را با این فکر شروع میکنم که، در این جهان بیکران، وجود داشتن، نعمتی به تمام معناست و از اینکه میتوانم نفس بکشم، زندگی کنم، ذره درخشانی از زندگی باشم و هنوز یک روز برای زندگی کردن پیش رو دارم، شکرگزار هستم.• سپس این شانس را جلوی چشمانم میآورم که میتوانم از حواس پنجگانهام بهره ببرم، میتوانم به زیباییهای طبیعت بنگرم، شاهکار هنری نقاشان بزرگ و خنده مردم را ببینم. به این شانس میاندیشم که میتوانم بوی غذاها و مطبوعترین عطرها را حس کنم، میتوانم نور خورشید، وزش باد و یا یک انسان را لمس کنم و نوازش آفتاب و باد را روی بدنم احساس کنم، میتوانم طعم خوراکیها را بچشم، میتوانم به نوای موسیقیهای مورد علاقهام، به صدای کسانی که دوستشان دارم، صدای رودخانه و وزش باد گوش فرا دهم.• سپس خدا را به خاطر سلامتی که در وجودم قرار داده، به خاطر انرژی که به من توان حرکت میدهد و این امکان را میدهد تا شروع به حرکت کرده و کارهایم را انجام دهم، شکر میگویم.• و بعد به کسانی که دوستشان دارم فکر میکنم، افرادی که به من عشق میورزند و حضور آنها در زندگیم برکت بزرگی بهشمار میآید. همسرم، فرزندانم، عروس و دامادم، نوههایم، خانواده و دوستانم. زمانیکه به آنها فکر میکنم، صورتشان را به وضوح در ذهنم مجسم میکنم یا سعی میکنم محسناتشان را مد نظر آورم و از برکت وجود آنها در زندگیم، احساس کنم که از نعمت و شانس بزرگی برخوردارم.•سپس به خاطر مسافرتهایی که تاکنون رفتهام شکرگزاری میکنم و مکانهای خاصی را که طی سفرهایم دیدهام دوباره در ذهنم مرور میکنم.• به راحتی و آسایشی میاندیشم که در زندگی روزانه از آن بهرهمندم، به خانهام که در محیط گرم و صمیمیاش میتوانم ملاقاتهای دلنشینی با فرزندان و دوستانم داشته باشم و اینکه از این شانس برخوردارم که نزدیک محل سکونتم را طبیعت احاطه کرده است.• و از اینکه میتوانم در کشوری زندگی کنم که صلح و آرامش در آن حکمفرماست، از نعمت بزرگی برخوردارم و از این بابت که میتوانم توسط اینترنت به سهولت در کتابخانههای دنیا به اطلاعات نامحدودی دسترسی پیدا کنم و از این طریق در مورد تمام مطالب مورد توجه و علاقهام چیزهای زیادی بیاموزم، شکرگزار هستم. از امکانات شگفت انگیزی که فناوری در خدمت من قرار میدهد، قدردانی میکنم.• خدا را سپاس میگویم برای آنکه به شغل مورد علاقهام اشتغال دارم و به خاطر افرادی که این فرصت را برایم فراهم کردهاند تا در زندگی شخصی و از نظر شغلی پیشرفت کنم، به خاطر مهارتهایم و داشتن فرصت ملاقات با افراد جالب در زندگی شکرگزار هستم.
متوجه شدهاید که طی 3 الی 5 دقیقه، باید درونتان را سرشار از تمام چیزهایی که در زندگی برایتان ارزشمند هستند کنید. البته کمبودها و کاستیها همواره وجود دارند و راحتتر از نعمتها به ذهن راه مییابند. اما در لحظاتی که به نکات مثبت زندگی خود فکر میکنید، جایی برای نکات منفی در ذهن وجود ندارد